شایان غذا می خوره
پسر گلم رسما از روز 2 شهریور وقتی که هنوز 5 ماهش رو پرنکرده بود برای اولین بار شروع به غذا خوردن کرد. با دستور خاله مریم براش حریره بادام درست کردم. و شایان خیلی خوشش آمده بود و ملج و مولوچ کنان و با اشتها می خورد. جالب این که تو فاصله ای که قاشق بعدیو براش ببرم جیغ و داد می کردو هول می کرد. با این حرکتش احساس کردم چه ظلمی کردم که انقدر دیر شروع به غذا دادن کردم. احساس می کنم شایانی از ابتدای چهارماه نیاز به غذا داشته. ولی خوب می گن اگه غذا زود شروع بشه ممکنه نی نی زود از شیر سیر بشه و این خوب نیست. پسر گلم الان دیگه دو وعده با زور از ما غذا می گیره و حسابی همه جا می خزه و غلت می خوره. و از صبح که بیدار می شه شروع می کنه به زبون خودش حرف زدن و این کارو تو طول روز خیلی تکرار می کنه. فکر کنم بچم خیلی خوش صحبت باشه. و البته نیاز به مراقبت بیشتر داره و باید وارد مرحله امن کردن خانه بشیم.
راستی الان دیگه داریم دنبال یک خونه دو خواب شاید و یا حداقل بزرگتر می گردیم پسرکم دعا کن به پولمون یه خونه پیدا کنیم که دیگه تو هم راحت تر باشی عزیزم.
شایانی دوباره تو این تعطیلات پنج روزه به شمال رفت بهمراه احسان و آرمان(پسرعمه) و محمد پسر خاله فکر کنم خیلی خیلی بهش خوش گذشت.
پسرم از تماشای بازی فوتبال آرمان و محمد غش می کرد از خنده. و حس می کنم کاملا مفهوم بازی و شلوغ کردن رو درک می کنه و به محضی که خودش هم راه بره این رفتارهارو تقلید خواهد کرد.
واقعا که تماشای فرایند رشد جسمی و حرکتی و هوشی بچه لذت بخش ترین فصل زندگیه. امیدوارم پسر گلم و همه بچه های این نسل فارغ از هر غم و غصه ای با تلاش خودشون و گردش خوب روزگار خوش و عاقبت به خیر باشند.
دلم می خوادبا صدای بلند آرزو کنم
زنده باد ایران زنده باد فرزندان ایران.
13/6/91