شایان چهار دست و پا راه می ره
شایان عزیزم الان خیلی وقته که دیگه قلت می زنه و می خزه . اما از 5 مهر شروع کرده و چهار دست و پا می ره و وقتی هم که خسته می شه و کم می یاره شروع می کنه به غر و نق.
پسر گلم دیگه یواش یواش سوپ می خوره ، ماست و فرنی هم می خوره و حسابی آقا شده. و متاسفانه 6 مهر برای اولین بار سرما خورده بودکه بردم دکتر و دارو داد البته پسرم قویه و زود خوب شد الان یکمی مماخش نشتی داره. اینم عکسش در حال خواب شبی که سرما خورده بود.
شایان خوشگلم رو امروز رسما گذاشتم مهدکودک . پسر گلم گریه نکرد . اما دو روز که برای تمرین گذاشتم حسابی منو از هر زندگی بدون حضور خودش بیزار کرد طوری که حتی به قیمت ازدست دادن کارم هم نمی خواستم بزارمش مهد گفتم چشمم کور خودم نگهش می دارم. اما مربی مهد باهام حرف زد و گفت ما مواظبش هستیم و نگهش می داریم و شما کارتو نگه دار. اما الان که اومدم سرکار خدا معلوم نیست که اصلا باهام قرارداد ببندند یا نه. هر چی خدا بخواد پسرم . به هر حال تو فصل جدید زندگی رو برای من و بابا ورق زدی و باید تغییراتی رو بپذیریم.